چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ |۱۸ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 20, 2024
استاد محمدرضا حکیمی

حوزه/ «آن جا که خورشید می وزد»، از «تفسیر آفتاب» شعری جاودانه سرود، و برای پاسداشت آفتاب، به «قصد و عدم وقوع»، اشارات و تنبیهات داشت، و از «جامعه سازی قرآنی» دم زد، و برای احیای هویت و معرفت، «دانش مسلمین» و اعترافات وامداران به تمدن سترگ اسلامی را بر قلم جاری کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محسن رجبی تهرانی، مدیر کل امور تهذیبی حوزه های علمیه خواهران در رثای استادش مرحوم  محمدرضا حکیمی،یادداشتی نگاشته است:

بنیادگر خورشید سرخ حماسه انسانیت، مرزبان حماسه های جاوید عدالت، و «عقل سرخ» ، حکیمی سترگ، «فریاد روزها» را با «سرود جهشها» سر داد، و از «سپیده باوران» و «بیدارگران اقالیم قبله» سرود، «خورشید مغرب» را به تصویر کشید تا نور امید را در زندگی انسان جاری سازد، «کلام جاودانه» ، «پیام جاودانه»، «قیام جاودانه» و «مرام جاودانه» را فریاد زد، تا «بعثت، غدیر و عاشورا» در «مظلومیتی مضاعف» نمانند، و «حماسه غدیر»  ماندگار شود، فریاد عدالت خواهی علوی را در کلمه فروریخت و کلمه شد کتاب، و کتاب، تصویرگر حیات بر پایه عدالت...«الحیاة»
 «آن جا که خورشید می وزد»، از «تفسیر آفتاب» شعری جاودانه سرود، و برای پاسداشت آفتاب، به «قصد و عدم وقوع»، اشارات و تنبیهات داشت، و از «جامعه سازی قرآنی» دم زد، و برای احیای هویت و معرفت، «دانش مسلمین» و اعترافات وامداران به تمدن سترگ اسلامی را بر قلم جاری کرد. «ادبیات و تعهد در اسلام» را می خواست تا با قلمی رسا و زبانی گویا که هرگز به سفارش به جنبش درنیامد، «منهای فقر» را به گوش آزادگان و شنوایان برساند. او «امام را در عینیت جامعه» تفسیر می کرد نه در ذهنیت تفرد و قفس کلمات....هم وحدت را می پایید و هم حقیقت را می شورید...
بر آن بود که «نان و کتاب» دو گنج شایگانند که باید به رایگان در دست توده های مردم باشد، تا بتوانند دم از توحید و عدالت و رشد متعالی بزنند....که فقر تولید کفر می کند، و عدالت زمینه ساز ایمانی راستین است...
اگر الهیات بشری را در برابر الهیات الاهی نهاد و از «الهیات الاهی و الهیات بشری» دم زد و به نقد فلسفه و عرفان همت ورزید، و «مکتب تفکیک» را بنیان نهاد، نیز به زیبایی راه «اجتهاد و تقلید در فلسفه» را ترسیم کرد، و بانگ لزوم اجتهاد در فلسفه بر آورد.
او «هویت صنفی روحانی» را در «انذار» و بیدارگری و عدالت خواهی و آزادگی می دانست، هویتی برآمده از تبار پیامبران...هویتی فریادگر و پناهگاه...نه هویتی مبتلا به طبقه شدگی و درگیر قدرت و محبوس قفس ساختارهای تنگ و نفس گیر و آزادگی ستیز...و برای شناخت نسل جوان، از «شیخ آقابزرگ» و «شرف الدین» و «میرحامد حسین» آن مرزبانان حماسه های جاوید یاد کرد...
اکنون آن وجدان بیدار عدالت سفری دیگر آغاز کرده و راهی استوار و روشن را برای همگان بر جای گذاشته است....
اینک بدو می گویم:
 ای استاد...
سفرت بخیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها، به باران
برسان سلام ما را

(شعر از استاد شفیعی کدکنی)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha